کد مطلب:316798 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:188

شوخی با حضرت عباس
در كتاب معجزات و كرامات ائمه ی اطهار علیهم السلام تألیف، مرحوم آقای میرزا هادی خراسانی حائری قدس سره، صفحه ی 130، از جناب آسید جعفر نجفی «آل بحرالعلوم» حكایت می كند كه:

شیخ حسن طنفاسی (طلبه ای ساكن نجف بود و الان اولاد او از طلاب نجف می باشند) سفری به كربلا نمود و در صحن حضرت عباس علیه السلام مشرف شد، آن ایام حوض آب در میان صحن برای وضو گرفتن بود، شیخ با لباس شیك و مرتب و یك جفت نعلین ممتاز كه در پا داشت آمد، لب حوض نشست چشمش به آب تازه ی حوض و دستگاه و بارگاه حضرت افتاد، عرض كرد: ای عباس شما هم اهل سیاست هستید، خوب فكر كردی نگذاشتی تو را به خیمه ببرند برای اینكه دستگاه مستقلی داشته باشی، اگر برده بودند در جمله ی اصحاب حساب می شدی.

هنوز حرفهایش تمام نشده بود گویا كسی او را بلند كرد در حوض آب انداخت، شیخ بیچاره بعد از چند مرتبه غوطه خوردن به زحمت بیرون آمد با یك لنگه نعلین، لنگه ی دیگر اصلا پیدا نشد! هرچه جستجو كرد به دست نیامد.

رو به حضرت كرد و گفت: شما شوخی بردار هم نیستید، من ملاطفه و مزاح كردم.



زهی فرزند حیدر كز رشادت

ربود از همگان كوی سعادت



[ صفحه 128]



عیان از دامن ام البنین شد

درخشان كوكب زهد و عبادت



به رضوان غبطه می ورزند بر او

كه دارد افسر فیض و سیادت



به مولایش حسین بن علی داشت

ز جان، عباس اخلاص و ارادت



ادب را بین كه ماه از بعد خورشید

تجلی كرد هنگام ولادت



ولی پیش از برادر، آن علمدار

روان شد سوی میدان شهادت



شعر از «دكتر قاسم رسا»



[ صفحه 129]